مسیلمه در ستیزى ناکام
پیش از آغاز ششمین نکته از آیات تحدّى به شرح گونهاى از زندگى نفرت اندود مسیلمه مىپردازم تا در بحث ششمین نکته از آیات تحدّى آگاهى فشردهاى از روزگار نامه مسیلمه در دست باشد.
مسیلمه، مردى از اهل نجد بود از سال دهم هجرى پیامبرى دروغین خویش را آغاز کرد و گروهى را فریفت. همزمان با او زنى به نام «سجاح» نیز خود را پیامبر خواند.
سجاح، دختر حارث بن سوید از دودمانى تمیمى بود و جمع انبوهى پیرامون او گرد آمده بودند. مسیلمه، از سجاح خواست تا با وى به مشورت بنشیند.
سجاح، با گروهى از پیروانش به میهمانى مسیلمه رفت، مسیلمه در خیمهگاهى که آکنده از بوى خوش و غذاهاى گوارا بود از سجاح، پیامبر دروغین و همتاى مونثش پذیرایى گرمى کرد و در آنجا با سجاح همبستر شد و بعد از همبسترى، از سجاح خواستگارى کرد. این خواستگارى به پیشنهاد سجاح بود چون سجاح از مسیلمه خواسته بود تا رسما از وى خواستگارى شود تا بتواند از پشتیبانى بنى تمیم به سود مسیلمه استفاده کند.
سجاح، به عقد مسیلمه درآمد و زندگى دو پیامبر دروغین در بسترى از ننگ در شط زمانه ادامه داشت. گروهى از پیروانش بدو گفتند: محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- به اعجاز، چاه خشکى را سرشار از آب کرده، گفت: چگونه؟
گفتند: محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- آب دهن در چاه انداخته. او نیز آب دهن در چاه پرآبى انداخت و چاه خشکید. بدو گفتند: محمد- صلى اللّه علیه و آلهو سلم- دست بر سر بىمویى کشیده و به اعجاز بر آن سر، مو روییده. او نیز دست بر سر مودارى کشید کچل شد.
بدو گفتند: پیک وحى، براى محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- خبر مىآورد. گفت: بر من نیز پیک وحى فرود مىآید مسیلمه گاهگاه بافتههایى را به نام وحى بر مردم مىخواند این بافتهها سندهاى خندهخیزى بر کذب او است.
مدتها از وى خواسته شد تا دست از ادّعاى دروغین خویش بردارد و تسلیم دعوت رسول خدا شود ولى نپذیرفت تا اینکه در سال یازده هجرى سپاهى به فرماندهى خالد بن ولید فتنه او را برکند و تار و پود زندگیش را گسست لیکن سجاح، تا پایان عمر، در خانه مسیلمه ماند زندگى این دو ضرب المثل دروغگویى شد:
والت سجاح و والاها مسیلمه |
کذابة من بنى الدنیا و کذب |
|
غیر از مسیلمه و سجاح چند نفر دیگر نیز خود را پیامبر خواندند:
1- طلیحة بن خویلد اسدى.
2- عبهلة بن کعب.
3- نضر بن الحارث.
4- ابن مقفع.
براى پژوهش بیشتر در زندگى ایشان، به این کتابها بنگرید: بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب نوشته آلوسى و تاریخ الامم و الملوک نوشته طبرى و السیره النبویه نوشته ابن هشام و اسد الغابه نوشته ابن اثیر و الاغانى نوشته ابو الفرج اصفهانى و الاعلام نوشته زرکلى.
ششمین نکته در آیات تحدّى در آیه 24 سوره بقره آمده: «وَ لَنْ تَفْعَلُوا» یعنى هرگز مانند قرآن را نخواهید آورد این یک پیشگویى تحقق یافته است. از هزار و چهار صد سال پیش تاکنون دشمنان و ناباوران نتوانستهاند همانند یک سوره قرآن را بیاورند و اگر توانسته بودند با توجه به گستردگى دشمنان قرآن، گسترش مىیافت.
اما گاهگاه بافتههایى یافت شده که گمان همانندى با قرآن نسبت به آنها مىرفته است شهرت یافتهترین آنها بافتههاى «مسیلمة بن حبیب» است.
تنها نقل و ترجمه بافتههاى او مىتواند خنده هر خوانندهاى را بر انگیزد:
«و الشاة و الوانها، و اعجبها السود و البانها و الشاة السوداء و اللبن الابیض، انه لعجب محض، و قد حرّم المذق فما لکم لا تمجعون» ترجمه: سوگند به گوسفند و رنگهایش، شگفتترین آنها گوسفندهاى سیاه و شیرش است. گوسفند سیاه و شیر سفید شگفت است شگفت. بىتردید آمیختن شیر با آب حرام شده پس چیست شما را که خرما را با شیر نمىخورید؟
در وصف این چرندها لطیفى گفته: نمىدانم اینها بر قلب مسیلمه فرود آمده یا بر معدهاش.
باز او گفته: الفیل ما الفیل و ما ادراک ما الفیل، له ذنب و بیل، و خرطوم طویل.
ترجمه: فیل اوه فیل!! تو نمىدانى فیل چیست او دمى سخت و خرطومى دراز دارد.
بىتردید این یاوهها را در مقابل سوره مقدس «الفیل» آورده است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*
«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفِیلِ أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ وَ أَرْسَلَ
عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ تَرْمِیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ».
مگر ندیدى پروردگارت با پیلداران چه کرد؟ آیا نیرنگشان را بر باد نداد؟ [که] بر آنان، سنگهایى از گل [سخت] مىافکندند. و [سرانجام، خدا] آنان را مانند کاه جویده شده گردانید.
باز او گفته: یا ضفدع بنت ضفدعین، نقی ما تنقین، نصفک فی الماء و نصفک فی الطین، لا الماء تکدرین، و لا الشارب تمنعین.
اى غورباقه دختر دو غوک. بانگ برآور آنچه را که مىخوانى. نیمى از تو در آب و نیمى در گل است. آب را آلوده نمىکنى و آشامنده را باز نمىدارى.
این بافتهها با اوج پوچیش در تاریخ مانده. اگر براى قرآن، همانندهاى دیگرى نیز آورده شده بود در تاریخ مىماند همانگونه که بافتههاى بسیار اندک دیگر نیز ضبط شده است. رافعى در کتاب اعجاز القرآن گفته است: «از طلیحة بن خویلد اسدى که ادعاى پیامبرى کرد این جملهها ضبط شده «إنّ اللّه لا یصنع بتعفیر وجوهکم و قبح أدبارکم شیئا فاذکروا اللّه قیاما فانّ الرغوة فوق الصریح».
بىتردید خداوند کارى به خاک اندود کردن چهرهها و زشتى پشتهاى شما ندارد خدا را ایستاده یاد کنید که سر شیر بالاى شیر صاف است.
در تاریخ معاصر ما نیز مردى از تبار استعمار و از دودمان کفر، به گمان خویش همانندى براى سوره کوثر ساخته است و در نوشتهاى به نام «حسن الایجاز» منتشر کرده است.
خندهانگیز است که ساخته او تقلید مضحکى از مسیلمه است. او در «حسن الایجاز» آورده است:
«إنا أعطیناک الجواهر فصلّ لربّک و جاهر و لا تعتمد قول ساحر»
ما به تو جواهر دادیم پس آشکارا نماز گزار و تکیه به سخن افسونگر مکن.
و مسیلمه پیش از او چنین آورده:
«إنا أعطیناک الجماهر، فصّل لربّک و هاجر، إنّ مبغضک رجل کافر»
ما تودهها را به تو بخشیدیم پس براى خدایت نماز بگزار و هجرت کن.
مؤکدا دشمن تو مرد کفرپیشه است.
این همانند نیست این تغییر و تحریف چند واژه است. این به شعرى مىماند که با دستبردن در شعر سعدى ساختهاند:
از دست و زبان که برآید |
کز عهده شکرش بدرآید |
|
از جیب گشاد که برآید |
کز عهده خرجش بدرآید |
|
یا به شعر حافظ که اینگونه دست انداختهاند:
دل مىرود ز دستم صاحبدلان خدا را |
دزدان برهنه کردند حاجى غلامرضا را |
|
چون دست دزد آمد بر بند زیر جامه |
گفتا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
|
هى بر جناب حاجى شمشیر زدند و گفتند |
گر تو نمىپسندى تغییر ده قضا را |
|
.: Weblog Themes By Pichak :.