سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : شنبه 91/10/9 | 5:30 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

مسیلمه در ستیزى ناکام‏

پیش از آغاز ششمین نکته از آیات تحدّى به شرح گونه‏اى از زندگى نفرت اندود مسیلمه مى‏پردازم تا در بحث ششمین نکته از آیات تحدّى آگاهى فشرده‏اى از روزگار نامه مسیلمه در دست باشد.

مسیلمه، مردى از اهل نجد بود از سال دهم هجرى پیامبرى دروغین خویش را آغاز کرد و گروهى را فریفت. همزمان با او زنى به نام «سجاح» نیز خود را پیامبر خواند.

سجاح، دختر حارث بن سوید از دودمانى تمیمى بود و جمع انبوهى پیرامون او گرد آمده بودند. مسیلمه، از سجاح خواست تا با وى به مشورت بنشیند.

سجاح، با گروهى از پیروانش به میهمانى مسیلمه رفت، مسیلمه در خیمه‏گاهى که آکنده از بوى خوش و غذاهاى گوارا بود از سجاح، پیامبر دروغین و همتاى مونثش پذیرایى گرمى کرد و در آن‏جا با سجاح همبستر شد و بعد از همبسترى، از سجاح خواستگارى کرد. این خواستگارى به پیشنهاد سجاح بود چون سجاح از مسیلمه خواسته بود تا رسما از وى خواستگارى شود تا بتواند از پشتیبانى بنى تمیم به سود مسیلمه استفاده کند.

سجاح، به عقد مسیلمه درآمد و زندگى دو پیامبر دروغین در بسترى از ننگ در شط زمانه ادامه داشت. گروهى از پیروانش بدو گفتند: محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- به اعجاز، چاه خشکى را سرشار از آب کرده، گفت: چگونه؟

گفتند: محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- آب دهن در چاه انداخته. او نیز آب دهن در چاه پرآبى انداخت و چاه خشکید. بدو گفتند: محمد- صلى اللّه علیه و آله‏و سلم- دست بر سر بى‏مویى کشیده و به اعجاز بر آن سر، مو روییده. او نیز دست بر سر مودارى کشید کچل شد.

بدو گفتند: پیک وحى، براى محمد- صلى اللّه علیه و آله و سلم- خبر مى‏آورد. گفت: بر من نیز پیک وحى فرود مى‏آید مسیلمه گاه‏گاه بافته‏هایى را به نام وحى بر مردم مى‏خواند این بافته‏ها سندهاى خنده‏خیزى بر کذب او است.

مدتها از وى خواسته شد تا دست از ادّعاى دروغین خویش بردارد و تسلیم دعوت رسول خدا شود ولى نپذیرفت تا اینکه در سال یازده هجرى سپاهى به فرماندهى خالد بن ولید فتنه او را برکند و تار و پود زندگیش را گسست لیکن سجاح، تا پایان عمر، در خانه مسیلمه ماند زندگى این دو ضرب المثل دروغ‏گویى شد:

والت سجاح و والاها مسیلمه‏

 

کذابة من بنى الدنیا و کذب

     

غیر از مسیلمه و سجاح چند نفر دیگر نیز خود را پیامبر خواندند:

1- طلیحة بن خویلد اسدى.

2- عبهلة بن کعب.

3- نضر بن الحارث.

4- ابن مقفع.

براى پژوهش بیشتر در زندگى ایشان، به این کتابها بنگرید: بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب نوشته آلوسى و تاریخ الامم و الملوک نوشته طبرى و السیره النبویه نوشته ابن هشام و اسد الغابه نوشته ابن اثیر و الاغانى نوشته ابو الفرج اصفهانى و الاعلام نوشته زرکلى.

ششمین نکته در آیات تحدّى در آیه 24 سوره بقره آمده: «وَ لَنْ تَفْعَلُوا» یعنى هرگز مانند قرآن را نخواهید آورد این یک پیشگویى تحقق یافته است. از هزار و چهار صد سال پیش تاکنون دشمنان و ناباوران نتوانسته‏اند همانند یک سوره قرآن را بیاورند و اگر توانسته بودند با توجه به گستردگى دشمنان قرآن، گسترش مى‏یافت.

اما گاه‏گاه بافته‏هایى یافت شده که گمان همانندى با قرآن نسبت به آنها مى‏رفته است شهرت یافته‏ترین آنها بافته‏هاى «مسیلمة بن حبیب» است.

تنها نقل و ترجمه بافته‏هاى او مى‏تواند خنده هر خواننده‏اى را بر انگیزد:

«و الشاة و الوانها، و اعجبها السود و البانها و الشاة السوداء و اللبن الابیض، انه لعجب محض، و قد حرّم المذق فما لکم لا تمجعون» ترجمه: سوگند به گوسفند و رنگهایش، شگفت‏ترین آنها گوسفندهاى سیاه و شیرش است. گوسفند سیاه و شیر سفید شگفت است شگفت. بى‏تردید آمیختن شیر با آب حرام شده پس چیست شما را که خرما را با شیر نمى‏خورید؟

در وصف این چرندها لطیفى گفته: نمى‏دانم اینها بر قلب مسیلمه فرود آمده یا بر معده‏اش.

باز او گفته: الفیل ما الفیل و ما ادراک ما الفیل، له ذنب و بیل، و خرطوم طویل.

ترجمه: فیل اوه فیل!! تو نمى‏دانى فیل چیست او دمى سخت و خرطومى دراز دارد.

بى‏تردید این یاوه‏ها را در مقابل سوره مقدس «الفیل» آورده است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ*

«أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفِیلِ أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ وَ أَرْسَلَ‏

عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ تَرْمِیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ».

مگر ندیدى پروردگارت با پیل‏داران چه کرد؟ آیا نیرنگشان را بر باد نداد؟ [که‏] بر آنان، سنگهایى از گل [سخت‏] مى‏افکندند. و [سرانجام، خدا] آنان را مانند کاه جویده شده گردانید.

باز او گفته: یا ضفدع بنت ضفدعین، نقی ما تنقین، نصفک فی الماء و نصفک فی الطین، لا الماء تکدرین، و لا الشارب تمنعین.

اى غورباقه دختر دو غوک. بانگ برآور آنچه را که مى‏خوانى. نیمى از تو در آب و نیمى در گل است. آب را آلوده نمى‏کنى و آشامنده را باز نمى‏دارى.

این بافته‏ها با اوج پوچیش در تاریخ مانده. اگر براى قرآن، همانندهاى دیگرى نیز آورده شده بود در تاریخ مى‏ماند همانگونه که بافته‏هاى بسیار اندک دیگر نیز ضبط شده است. رافعى در کتاب اعجاز القرآن گفته است: «از طلیحة بن خویلد اسدى که ادعاى پیامبرى کرد این جمله‏ها ضبط شده «إنّ اللّه لا یصنع بتعفیر وجوهکم و قبح أدبارکم شیئا فاذکروا اللّه قیاما فانّ الرغوة فوق الصریح».

بى‏تردید خداوند کارى به خاک اندود کردن چهره‏ها و زشتى پشت‏هاى شما ندارد خدا را ایستاده یاد کنید که سر شیر بالاى شیر صاف است.

در تاریخ معاصر ما نیز مردى از تبار استعمار و از دودمان کفر، به گمان خویش همانندى براى سوره کوثر ساخته است و در نوشته‏اى به نام «حسن الایجاز» منتشر کرده است.

خنده‏انگیز است که ساخته او تقلید مضحکى از مسیلمه است. او در «حسن الایجاز» آورده است:

«إنا أعطیناک الجواهر فصلّ لربّک و جاهر و لا تعتمد قول ساحر»

ما به تو جواهر دادیم پس آشکارا نماز گزار و تکیه به سخن افسونگر مکن.

و مسیلمه پیش از او چنین آورده:

«إنا أعطیناک الجماهر، فصّل لربّک و هاجر، إنّ مبغضک رجل کافر»

ما توده‏ها را به تو بخشیدیم پس براى خدایت نماز بگزار و هجرت کن.

مؤکدا دشمن تو مرد کفرپیشه است.

این همانند نیست این تغییر و تحریف چند واژه است. این به شعرى مى‏ماند که با دستبردن در شعر سعدى ساخته‏اند:

از دست و زبان که برآید

 

کز عهده شکرش بدرآید

از جیب گشاد که برآید

 

کز عهده خرجش بدرآید

     

یا به شعر حافظ که اینگونه دست انداخته‏اند:

دل مى‏رود ز دستم صاحبدلان خدا را

 

دزدان برهنه کردند حاجى غلامرضا را

چون دست دزد آمد بر بند زیر جامه‏

 

گفتا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

هى بر جناب حاجى شمشیر زدند و گفتند

 

گر تو نمى‏پسندى تغییر ده قضا را